Saturday, February 11, 2006

نقش اوشو در تکامل آگاهی انسان معاصر

fire of love= =http://newsofloving.blogspot.com/2006/02/fire-of-love.htmlآتش عشق است که اندر نی فتاد

متن زیر را در پاسخ به یکی از اعضای محترم گروه نیک اندیشان نوشتم
که چون نکاتی در مورد
عشق و اوشو در آن است در گروه ها و وبلاگ های دیگر
هم قرار می دهم. شاد باشیم و شجاع: محسن خاتمی
‏11/02/2006/ ‏14:45
(ایتالیک ها از ایشان است)

"درود فراوان بر افروزندگان و دمندگان بر این آتش مقدس ___که فقط جهل ها را می سوزاند و نه دل ها را!

تشکر از دوست عزیزی که سبب ساز این پاسخ هستند... با هم دوباره کلام ایشان را مرور می کنیم:

.......اگر دین نیازی به واسطه ندارد، پس این حضرت آقا که این حرفها را می زند اینجا چه کاره است؟ خود خداست؟ زبان خداست؟ چه کاره است؟

ایشان یکی از 1000 چهره ی مطرح و نام برده شده در تاریخ بشریت است (آچاریا راجنیش یا اوشو) که می توانید وسعت اندیشه و حوزه ی تاثیراتش را در فضای زیر تخمین بزنید (یا فقط گوگل را به نام اوشو بسرچید!)

http://radioherenow.blogspot.com بله/ اگر کسی را نمی شناسیم بهترین راه در این دوره و زمانه همان تحقیق علمی است و به دور از نسبت دادن صفات..... ایشان به قول خودش مردی معمولی و جاهل ignorantاست (به معنی نداشتن دانش!) و فقط کتاب هایش در دهه های اخیر جزو پرفروش ترین هستند و محبوبیت/مطرودیت! او در ایران هم غیرقابل انکار است زیرا زبان دل را سخن می گوید. کارش هم رساندن نور به تاریکی است.(از دیدگاه بنده البته!)

و چرا این حرفها از زبان او بیرون آمده است؟

دلیلی جز عشق و رحمت الهی نمی تواند باشد/ این را باید از خودش سوال کنید که خیلی به آن اشاره کرده است در لابه لای سخنانش/ تنها هدف او فیض رسانی یا تاریکی زدایی بوده است به گمان من/ آیا خود شما از خواندن این متن فیض نبردید؟ و ما را هم به فیض نرساندید؟

اگر برای فهم زبان دین واسطه ای نیاز نیست، پس باید همه مردم خودشان پیامبر باشند!

اتفاقا ايشان روزی گفت: نیازی نیست پیامبر شوید/ خودتان پیام باشید./ بله او خودش یک پیام بود برای شما و بنده و میلیون ها انسان در راه تکامل آگاهی.

و مستقیم دین را از خدا دریافت کنند.

و اتفاقاٌ این دقیقاٌ کاری است که انجام داده = سخنرانی در مورد ذهن و دل و طبیعت آن ها و .... و....معرفی و ارائه ی صدها تکنیک مراقبهmeditation که توسط آن انسان بدون نیاز به واسطه از خودش می طلبد هرآنچه که از بیرون از خودش می خواهد!

اینجاست که این سوال اساسی پیش می آید که : شما قبل از اینکه اینرا را به ما بگوئید، بفرمائید که منظور شما از دین چیست؟ و دینی که از آن اینطور سخن می گوئید که با سکوت و بدون واسطه می شود فهمید کدام دین است؟

تنها و فقط یک "راه" = دین وجود ندارد و آن هم راه عشق است و عشق و عشق = خداوند/ از خدا به خدا رسیدن از طریق به خود آمدن = درون نگری از طریق مراقبه و خودکاوی و یافتن آن الماس الهی در لجن! این همان دینی است که نیازی به کتاب و پیامبر ندارد و این را هم فقط عاشقان می شناسند و نه عاقلان/ پای چوبین خرد در این راه به گل می نشیند و راهی نیست برای خلاصی از این مرداب جز همان آگاهی به عشق__ که ایشان این آگاهی را برای ما آورده اند. اگر ابهامی هست بفرمایید تا بیشتر توضیح بدهم.

اشتباه شما در اینجاست که تصور می کنید رهبری در رسیدن به حقیقت یعنی که کسی به شما بگوید چه چیزی بد است و چه چیزی خوب! اصولا بد و خوب در مورد رسیدن به حقیقت معنایی ندارد. حقیقت مجرد و سوای از بدی و خوبی است.

بله هر طلبه و فیلسوف این را می داند ولی فقط در سطح روشنفکرانه و سطحی و کاذب/ وقتی این حقیقت در سطح وجودین _ واقعی__ شناخته شد، دیگر بد و خوبی وجود نخواهد داشت/ ولی برای شما فعلاٌ ایشان بد است و شما خوب!

از نظر فلسفی، حقیقت بد و خوب ندارد. حقیقت حقیقت است. حقیقت، وجود و هستی است. خوبی و بدی در مورد آن معنا ندارد. شما عمل به احکام دین را که به شما می گوید چه چیزی خوب و چه چیزی بد است را با رسیدن به حقیقت با هم اشتباه گرفته اید.

نمیدانم/ من که چنین چیزی را نگفتم و حل معما را به اسناد موجود ثبت شده در نت و دیدگاه تماشاچیان عزیز واگذار می کنم که چه کسی درگیر خوب و بد است؟!

احکام دین راه رسیدن به حقیقت مطلق نیست. یک چیزی است که باید درجای خودش در مورد آن بحث شود. و جای آن اینجا نیست. عملکرد پیامبران و مبلغان دین در رسیدن به حقیقت این نیست که بگویند چه کار بکن و چه کار نکن! بلکه وظیفه آنان دادن آدرس ها و نشانه های رسیدن به حقیقت است. رسیدن به حقیقت تقلیدی هم نیست. باید خود فرد زحمت بکشد و با پای خودش تمام راه را طی کند. پس دوست عزیز! بدون داشتن آدرس، سراز نا کجا آباد در خواهید آورد! همه می توانند به حقیقت برسند، اما باید آدرس آنرا داشته باشند

بله دقیقاٌ درست است و اتفاقاٌ این همان چیزی است که اوشو برای آن 30 سال در هند سفر کرد و تمام عمر در موردش حرف زد. و آن آدرس خود تو هستی= بدون ذهن شرطی شده = همان آینه ی جمال شاهی که تویی/ از طریق مراقبه و تکنیک های زیادی که معرفی کرد و در عمل گروه های درمانی که آن ها را عمل کردند. کمی تاریخ زندگی او را بدانید بد نیست!

این سخنان شما، تبلیغ دین و اندیشه شماست. خیلی هم خوب است. استفاده می کنیم.

کدام تبلیغ؟ کدام دین؟ کدام اندیشه؟ این ها فقط حرف دلم است در پاسخ به بحثی که در گروه برپا شد و استقبال عزیزان عضو. اگر استفاده می کنید خوشحالم. مشکل کجاست؟

اما مشکل شما اینجاست که این تبلیغ را فقط برای خودتان درست و صحیح می دانید. تنها فرق شما با آن کشیش مسیحی این است که او در کلیسا حرف می زند و شما در بیرون کلیسا!

عجب؟من کی چنین غلطی کردم که خودم نمی دانم؟ فرق های بسیار دیگری هم با آخوند مسیحی دارم و یکی این است که اعتقاد ندارم او "پسر" خداست بلکه حبیب خدا بوده و محبوب نگذاشته او روی صلیب به او متصل شود و او را به هندوستان فرستاد تا در راه کلام عشق را "تبیلغ" کند!

آیا چون او در کلیسا حرف می زند حرف او غلط است و حرف شما چون خارج کلیسا حرف می زنید درست است؟

شکر خودش که من کلیسایی ندارم و نیازی به کشیش بودن هم ندارم و محراب من همین میز کامپیوتر است و به هیچ گروه و سازمانی هم وابسته نیستم!! حتی به همین نیک اندیشان هم وابستگی ندارم و فقط همبستگی و پیوستگی دارم تا وقتی مرا بخواهند/ و اگر هم نخواستید می توانید درخواست بدهید که مرا حذف کنند! ولی خودمانیم بازهم رفتی سراغ درست و غلط!

متون مقدس نگارش انسان هستند، تندیس های خداوند ساخت بشر هستند،

بله اتفاقا اوشو هم می گوید که این خدایی که مردم عادی تصور می کنند ساخته و آفریده ی خودشان است و نه آن خدای واقعی = جهان هستی با شعور و آگاه.

تمامی متون مقدس امضاء خداوند را دارند. آن امضاء خود متن است که تاکید دارد از جانب خداوند نازل شده است. اینکه شما این مضاء را قبول داشته باشید یا نه، حرف دیگری است.

عجب؟ پس اختلاف ما روشن شد در اینجا. مگر می شود امضا خود متن باشد؟ باید کسی که امضا می کند متن را نوشته باشد و اگر انسانی خودخواه و مغرور متنی را از جانب خداوند امضا کند این فقط تقلب است و مستحق جزای حقوقی و کیفر الهی! معلوم است که من امضای خداوند را در متون منحرف شده ی مذهبی صحیح و اصیل نمی دانم و آن را ناشی از جهل و خوف بشر می دانم و نه از سوی رحمت و عشق خداوندگار. شما می توانید چشم بسته یا باز خیلی رویا ببینید و خیلی چیزها را قبول داشته باشید یا نداشته باشید/ این مشکل یا راه حل آسان خودتان است/ ولی من مانند شما عمل نکرده و نخواهم کرد. نمونه ی معاصر زیاد است و حیف که وقت تنگ.

من مسلمان هستم. حقانیت کتاب مقدس انجیل و تورات که بر پیامبران بزرگ الهی حضرت مسیح و حضرت موسی علیهم اسلام نازل شده است را قبول دارم و به آن شهادت می دهم. حقیقت تمامی این ادیان یکی است. رهائی و راهنمائی بشر به سوی حقیقت.

نوش جان/ قبول داشته باشید ولی دیگران را با شما همعقیده نیستند "غلط" یا "بد" نپندارید. ولی اگر متونی را که نام بردید به دیده ی علمی و نقاد نگاه می کردید خود "حقیقت" را هم فقط همان عشق می دید و نه فلسفه و منطق!

در مورد قرآن کتاب مقدس ما مسلمانان، هیچ دعوائی نداریم.

اتفاقاٌ این صلحی بسیار سطحی و ناپایدار است و عملاٌ تمام کشور های عربی بخاطر شیعه بودن ما از ما متنفر هستند و قرآن هم کاری نمی تواند بکند در این میان. کینه و نفرت چنان با اقتصاد و سیاست قاطی شده که "شما مسلمانان" علی رغم اتفاق و اجماع بر قرآن، عملاٌ نمیتوانید متحد شوید بر علیه "کافران"! و یا اینکه می توانید؟! دعوای شما با همدیگر است که سبب چیرگی دشمنان خدا بر شما شده است، ای مسلمانان! به قول مولانا رومی:

" مسلمانان، مسلمانان! مسلمانی ز سر گیرید..."

شما می گوئید این را یک انسان ابله نوشته است. بسیار خوب! شما که عاقل هستید بیائید یک سوره مثل سوره های این کتاب بیاورید. قسم به خدای یکتا که همه او را قبول داریم، اگر چنین کردید من نفر اولی هستم که به شما ایمان می آورم! ولی اگرتتوانستید، این مردانگی و این آزادگی را داشته باشید که به عجز و ناتوانی خود در این زمینه اعتراف کنید!

عجب؟ من کی این را گفتم که این را انسانی ابله نوشته است؟ آیا کسی مدرکی دارد؟ چرا نسبت های ناروا به دیگران می زنید؟ اتفاقاٌ متن قرآن از والاترین شعور انسانی و از والاترین انسان حاضر در آن زمان = حضرت محمد امین بیرون آمده است و بسیار هم زیبا و اسرارآمیز است. ولی شما آن را مطلق می کنید و این یعنی نفی زمان و ناسخ و منسوخ قرآن/ بحثی بسیار تخصصی است که در این مقال نمی گنجد. فقط شما لطفا بحث های دبستانی و تعلیمات دینی ابتدایی را در اینجا مطرح نکنید. مگر من نابغه ی شعر و ادب عرب هستم که بخواهم برای قرآن نظیری بیاورم؟ و چه نیازی است؟ همان یکی ما را بس ......! پیشاپیش عجز و ناتوانی خودم را اعلام می کنم. ولی چرا بحث را به اینجا می کشانید؟ چه کسی می خواهد قرآن را چالش کند؟ ما در مورد تاریخ تحریف شده و نقش استعماری انگلیس در تاریخ مذاهب و حاج عباس قمی و مفاتیح الجنان (کلیدهای دروغین برای بهشت دروغین) سخن می گفتیم. از صحرای کربلا بگویید و اینکه هرروز عاشورا است.

....... ای قوم به حج رفته کجا تشریف می برید؟!

اصولا دین و آئینی که راهنما و حرفی برای گفتن نداشته باشد، ملاکی برای کشف صحت و سقم آن وجود نخواهد داشت.

بله اگر دل و قلب الهی انسان را نادیده بگیرید حرف شما درست است!

این راهنما همان کتاب آن دین خواهد بود.

مگر خداوند چند نوع انسان آفریده که کتاب های راهنمایش با هم مخالف و متضاد هستند؟ بودا چیزی را می گوید و مسیح چیزی دیگر را و موسی و.............؟ خیلی عجیب است/ یک انسان و چندین دین (کتاب راهنما= مانوال!) میشه از سازنده ی دستگاه شکایت کرد برای این ناهماهنگی جنگ آفرین! جنگ های صلیبی یا نتیجه ی تضاد این کتاب های راهنما هستند و یا جهل مومنان به آن ها/ فرقی ندارد کدام باشد/ قربانیان را سودی نمی رسد.!)

بنا بر این بهترین راه فرار از دست نقادان دین، این است که بگوئیم دین مورد ادعای ما کتابی ندارد. به فهم انسانها وابسته است. و هرکس که نفهمید، ایراد از خود اوست، نه از دین ما! این قضیه همان تکرار داستان قدیمی خیاطان حقه بازی است که می خواستند برای پادشاهی لباس بدوزند. و ادعا کردند که هر کس لباس آنها نبیند آدم پدرسوخته ای است!

من که نقاد دین واقعی نیستم و فقط دین های سازمان یافته را باعث جهل و فقر و سقوط انسان می دانم + سیاست بازهای بی دین و هرجایی را، البته! ولی بازهم فرمودی "دین ما" گویی که اسلام تنها دین روی این زمین است/ نگاهی به آمار سایر مذاهب در دنیا بیندازید تا رقم مناسب خود را پیدا کنید. باقی هم در دین خود مومن و به آن پایبند هستند و برخی از آن ها قتل شما و بنده را جزو واجب های دین خود می دانند!

درمورد آخوند ها و کلا مبلغان مذهبی: هم مبلغ مذهبی بد داریم و هم خوب. مثل هر رشته دیگر. مثل پزشکی، که هم پزشک بد داریم و هم پزشک خوب.

آیا حقیقت ورای خوب و بد نیست/ تا درگیر این دو قطب ذهنی هستید با عاشقان دیوانه بحث نکیند لطفاٌ.

اصولا اظهار نظر در مورد یک اندیشه و نظر، مجرد و جدای از عمل کنندگان به آن اندیشه است.

اتفاقاٌ در اینجا بحث نظری و تئوریک نداریم/ لااقل بنده اهلش نیستم!/ ولی هر درختی را هم از میوه اش می سنجند/ اگر تخم دشمنی بکارید نمی توانید توقع میوه ی دوستی داشته باشید!

اگر شما با یک پزشک بد سر و کار داشه باشید و نتیجه بگیرید که اصولا علم پزشکی چیز بیخودی است، و نخواهید که سراغ آن بروید و از آن استفاده کنید، ضرری به علم پزشکی نخواهد رسید. این خود شما هستید که ضررخواهید دید. نقد یک نظر و اندیشه، مجرد از عملکرد عمل کنندگان و مبلغان آن اندیشه است.

دقیقاٌ چنین نیست و مثال شما عملاٌ بی ربط است/ زیرا علم و مذهب دو قطب مخالف هستند و برای همین است که اینک علم و تکنولوژی در خدمت عشق و انسانیت نیست و ضد آن است. مذهب علم درون است و علم مربوط به بیرون/ علم هم یکی است و درون انسان هم یکی است و تمام احساسات و عواطف هم یکی بیش نیستند = از عشق تا تفرت/ از صلح تا جنگ/ این عملگرایی است و نه فلسفه بافی و حرف مفت.

هیچ کس در اسلام نمی گوید نخور. نبوش. ازدنیا استفاده نکن. بلکه می گویند: به دنیا دل نبند. و برای رسیدن به دنیا حقی را نا حق نکن. شما از راه درست و حق آنقدر بخور و و از دنیا استفاده کن تا آخر عمر! هیچ کس نمی تواند به شما ایراد بگیرد.

خوب / عالی است/ کی ضد این را گفت؟ مذاهب دیگر هم همین را گفته اند. منظور؟

به کسی که این حرفها را زده است بگوئید: بهتر است قبل از اینکه در مورد چیزی اظهار نظر کنید، اول اصول یک بحث منطقی را که وابسته به عقل انسانهاست یاد بگیرید........

متاسفم که نمیتوانم پیام شما را به ایشان برسانم/ مدت هاست در قید بدن نیست. ولی تا آنجا که من ایشان را می شناسم بیشتر دیوانه بود تا عاقل/ بیشتر عاشق بود تا عاقل/ پس حتی نیازی هم به ارسال پیام برایش نیست! فقط پیامی برای شما دارم که بارها شنیده اید و امیدوارم این بار عمل کنید:

"من اگر نیکم و گر بد/ تو برو خود را باش."

و دوم در مورد ادعای خود کمی تحقیق کنید! خیلی بد است که آدم از روی جهل حرف بزند. اینجوری فقط آبروی خودش را خواهد برد! و زحمت ما می دارد برای جواب دادن! موفق باشید.

بله / چشم/ حق با شما است/ به امید پاسخ خردمندانه ی شما/ دوستدارت: محسن خاتمی/ هندوستان ‏11/02/2006 ظ ‏14‏:44